صلح در فقه و حقوق ایران نوعی عقد لازم است که در آن دو طرف، توافق بر امری میکنند که عنوان آن امر از عقود معروف از قبیل بیع، رهن، اجاره و امثالهم نباشد. صلح در لغت به معنای سازش، آشتی کردن، توافق کردن، پیمانی که بر حسب آن دعوایی را حل و فصل کردن و پیمان تسلیم است. عقد صلح در اصطلاح به معنای تراضی و تسالم بر امری است. صلح گاهی برای رفع اختلافات موجود یا برای جلوگیری از تنازع احتمالی آینده صورت میگیرد یا بهجای یکی از عقود معاملاتی بهکار میرود.
انواع عقد صلح
صلح به دو قسم زیر تقسیمبندی میشود:
1. صلح بر دعوی: صلحی که در جهت رفع تنازع یا جلوگیری از آن واقع شود.
2. صلح بدوی: معاملهای مبتنی بر تسالم و توافق است و در ردیف بیع، هبه و اجاره محسوب میشود.
انواع صلح از نظر مدت
اگر خواهان انعقاد صلح هستید میتوانید قراردادتان را به یکی از این دو شکلی که در ادامه بیان میشود، منعقد کنید:
1. صلح عمری
صلح عمری عقدی است که به موجب آن، شخصی حق استفاده از ملکش را برای مدت عمر خود یا عمر منتفع یا عمر شخصی دیگر به منتفع (شخص استفادهکننده از ملک) منتقل میکند. بنابراین در طول مدت عمر فرد تعیینشده، حق استفاده از ملک برای منتفع خواهد بود.
2. صلح رقبی
صلح رقبی عقدی است که به موجب آن، مالک حق استفاده از ملکش را برای مدتی معین مثلا 6 ماه به منتفع منتقل میکند.
در هر دو شکل صلح عمری و رقبی عقد لازم است و منتفع در زمان انعقاد عقد صلح وجود داشته باشد و الا عقد باطل است. در ضمن توجه داشته باشید که عمری و رقبی تنها نسبت به اموالی که در عین استفاده، ماندگار هستند، برقرار میشود. پس اگر مالی صلح شود که با استفاده از آن بین میرود مانند مواد خوردنی عقد صورت گرفته باطل است.
نکته- در این دو شکل صلح، منتفع باید مال مورد قرارداد را در اختیار بگیرد؛ در غیر این صورت صلحی واقع نشده است. به طور نمونه اگر (الف) حق استفاده از ملک خود را به (ب) صلح کرد (ب) باید ملک را در اختیار بگیرد و الا عقد واقع نمیشود.
نکته- عمری و رقبی در دو حالت منحل میشوند: 1- پایان یافتن مدت 2- از بین رفتن ملک مورد صلح.
ارکان عقد یا قرارداد صلح (صلحنامه)
هر عقد صلحی دارای 4 رکن یا طرف است. وقتی میگوییم رکن یعنی برای اینکه عقد صلح واقع شود وجود همه آنها ضروری و لازم است و در صورت نبود هر یک از آنها، عقدی هم واقع نخواهد شد.
این ارکان عبارتند از:
1. مُصالِح: کسی است که مال خود را به عنوان عقد صلح به دیگری میدهد.
2. متصالح: کسی است که مال را مصالح قبول میکند.
3. مورد صلح: مالی است که مورد عقد صلح قرار میگیرد.
4. مالالصلح: پول یا مالی است که یک طرف در ازای پذیرش پیشنهاد صلح از دیگری دریافت میکند.
نکته- صلح میتواند در ازای مال یا به صورت رایگان باشد. همچنین میتوان مال گرانقیمتی را در برابر مال کمقیمتی صلح کرد؛ چنین صلحی، محاباتی نامیده میشود. مانند صلح در مقام فروش یک خانه در برابر یک شاخه نبات.
آثار عقد صلح
همانند عقود دیگر، صلح هم دارای آثاری است که به محض اتمام کار و انعقاد قرارداد باید به آنها به شکل ویژهای توجه داشت. این آثار عبارتند از:
1. لازم بودن عقد صلح
صلح عقدی لازم است به این معنی که طرفین قرارداد نمیتوانند هر زمان که خواستند آن را منحل کنند. حتی آن قراردادهای صلحی که در مقام عقود جایز منعقد شدهاند، هم لازم هستند.
به عنوان مثال صلحی که در مقام عقد هبه منعقد میشود یک عقد لازم است هرچند که قرارداد هبه خود جایز بوده و طرفین میتوانند هر زمان که خواستند آن را بر هم بزنند.
2. باطل بودن عقد صلح مبتنی بر معامله باطل
در صورتی که مبنای قرارداد صلح، معامله باطلی باشد صلح هم باطل خواهد بود. مثلا دو نفر با یکدیگر در مورد انجام کار غیرقانونی مانند انتقال مواد مخدر قراردادی امضا کردهاند. حال اگر یکی از طرفین برای جلوگیری از به هم زدن قرارداد از سوی طرف دیگر با او صلح کند، صلح انجام شده باطل و بلا اثر خواهد بود.
3. صحیح بودن صلح دعوای ناشی از بطلان معامله
اگر معاملهای باطل شود و طرفین اختلافات ناشی از آن را با صلح برطرف کنند این عقد صحیح است.
شرایط عقد صلح
عقد صلح مانند سایر عقود باید دارای شرایطی باشد:
۱- اهلیت (رشد، عقل و بلوغ) باشند و منظور از آن، هم اهلیت در معامله و هم اهلیت در تصرف است و چون تاجر ورشکسته و مرتهن (کسی که مال برای او به رهن گذاشته میشود) اهلیت در تصرف ندارند، بنابراین نمیتوانند طرف عقد صلح واقع شوند.
۲- صلح بر امر غیرمشروع باطل است؛ مانند آن کسی که به موجب عقد صلح، حلالی را حرام یا حرامی را حلال کند. مانند صلح برای آشامیدن شراب که در دین اسلام چنین صلحی حرام است.
۳- عقد صلح که برای فرار از دین باشد، باطل است، زیرا عقد چنین صلحی موجب ورود خسارت بر طلبکاران میشود و چون جهت چنین عقدی باطل است، خود عقد صلح نیز باطل میشود.
۴- صلح بر امر باطل نیز باطل است. به عنوان مثال اگر دو نفر زمین مواتی ( زمین موات زمینی است که مالک ندارد و آباد نیست) را با یکدیگر معامله کنند و در این معامله بین آنان اختلافی حاصل شود و سپس بخواهند این اختلاف را به صلح خاتمه دهند، چنین صلحی باطل است زیرا اساس اختلاف در خصوص معامله زمین موات بوده که باطل است.
۵- اموال دولتی را نمیتوان مصالحه کرد زیرا در عقد صلح، مورد صلح باید در مالکیت مطلق شخصی که می خواهد مالش را صلح کند باشد.
صلح در دادگاه
مفاد صلحی که در دادگاه یا شوراهای حل اختلاف انجام میشود (که از نظر اجرا مانند حکم دادگاه است) نسبت به طرفین، وراث و قائممقام قانونی آنها نافذ و معتبر است. چنین صلحی مانند احکام دادگستری به اجرا گذاشته میشود و اگر صلحی به موجب سند رسمی انجام شود، موجب ختم رسیدگی در دادگاه بوده و مقررات راجع به اجرای مفاد اسناد لازمالاجرا در مورد آن جاری خواهد شد. چنانچه کسی مالی را با عقد صلح تملیک کند و بعد معلوم شود که مال در زمان وقوع صلح از بین رفته بود، چنین صلحی باطل است. همچنین اگر در مورد اختلاف در حضانت کودکی صلح و بعدها معلوم شود که اساسا طفل در زمان وقوع عقد صلح فوت کرده، چنین صلحی باطل است. حقی که در اثر وقوع جرم ایجاد میشود را نیز میتوان صلح کرد. به عنوان مثال اگر تصادفی واقع و ضرری متوجه شخص شود، میتوان مطالبه خسارت ناشی از تصادف را صلح کرد اما باید جرمی واقع شده باشد تا صلح واقع شود و نمیتوان آثار احتمالی جرمی که هنوز واقع نشده است را صلح کرد.
موارد فسخ عقد صلح
1. فسخ به خیار
در صلح مانند سایر عقود لازمه دیگر،خیاراتی غیر از خیارات مختص بیع، قابل اعمال است.قانونگذاردر ماده 764 در فصل صلح، فقط به خیار تدلیس اشاره کرده است: تدلیس در صلح موجب خیار فسخ است. والا ممکن است هریک از خیارات مشترک مانند خیار عیب، خیار تبعض سفقه، خیار غبن، خیار شرط، و… را با کلیه احکام و آثار خیارات را داشته باشد. ماده 761 مستثنی از قاعده فوق است و قانونگذار، صلحی که در مورد تنازع یا مبتنی بر تسامح باشد، قاطع بین طرفین است و هیچ یک نمی تواند آنرا فسخ کند اگرچه به ادعای غبن باشد مگر در مورد تخلف شرط یا اشتراط خیار.
2. اقاله
تمامی احکام و آثار مذبور در مورد اقاله در اقاله صلح نیز اعمال می شود. عقد صلح یکی از اقسام معاملات است و طرفین می توانند طبق مقررات مربوط به اقاله آنرا به تراضی، تفاسخ کنند.
انحلال عقد صلح
ماده ۷۶۰ قانون مدنی اشعار می دارد: ((صلح عقد لازم است اگر چه در مقام عقود جایزه واقع شده باشد و بر هم نمی خورد مگر در موارد فسخ به خیار یا اقاله.)) ماده ۷۶۱ قانون مدنی نیز بیان می دارد: ((صلحی که در مورد تنازع یا مبتنی بر تسامح باشد قاطع بین طرفین است و هیچ یک نمی تواند آن را فسخ کند اگر چه به ادعای غبن باشد،مگر در صورت تخلف از شرط یا خیار شرط)) همچنین ماده ۷۶۴ قانون مدنی مقرر می دارد: ((تدلیس در صلح موجب خیار فسخ است.))
با توجه به مواد فوق الذکر باید گفت:صلح دعوا و صلح مبتنی بر مسامحه یعنی صلح بلاعوض و صلح محاباتی را تنها با سه خیار تخلف از شرط و خیار شرط و تدلیس می توان فسخ نمود،اما بقیه صلح ها را با سایر خیارات نیز می توان فسخ کرد.
این پست برگرفته از کتب و سایت های مختلف حقوقی می باشد
جهت رفع سوالات و مشکلات خود از سیستم پشتیبانی سایت استفاده نمایید .
دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.