وکالت، عقدی است که به موجب آن، یکی از طرفین، طرف دیگر را برای انجام امری، نایب و نماینده خود می نماید. عقد وکالت دارای انواع مختلفی است که یکی از پایدار ترین نوع وکالت، وکالت بلاعزل است که موکل به وکیل وکالت می دهد و طی مفاد وکالت نامه، حق عزل وکیل را از خود ساقط می کند.
وکالت از عقود جایز می باشد، در تمامی عقود جایز، فوت یکی از طرفین، سبب انفساخ و از بین رفتن عقد می شود. اما قانون گذار این راه حل را ارائه می دهد که می توان وکالت وکیل و یا عدم عزل او در ضمن عقد لازمی شرط بشود. حال این سوال پیش می آید که اثر این شرط چیست؟ آیا می توان به آن ترتیب اثر داد؟
با توجه به اهمیت سوال مطرح شده، در این مقاله قصد داریم، تکلیف وکالت نامه پس ار فوت یا جنون و وکالت بلاعزل پس ار فوت یا جنون را توضیح دهیم و سپس شرط بقای وکالت بعد از فوت موکل را بررسی کنیم.
فوت وکیل یا موکل
در خصوص موارد بطلان وکالت در قانون مدنی، با مواد 670 و 678 و حتی 954 این قانون مواجه میشویم. طبق ماده 670 ق.م. در صورتی که دو نفر به نحو اجتماع وکیل باشند به موت یکی از آنها وکالت دیگری باطل میشود و برابر مفاد بند سوم ماده 678 قانون مزبور، به موت یا به جنون وکیل یا موکل، وکالت مرتفع میگردد. و در فقه ما نیز همین عقیده دیده میشود. و مطابق حکم کلی ماده 954 همین قانون؛ کلیه عقود جائزه به موت احد طرفین منفسخ میشود و همچنین به سفه، در مواردی که رشد معتبر است.
آیا وکالت بلاعزل در صورت فوت موکل، به قوت خود باقی است
طبق ماده 679 قانون مدنی در وکالت ، موکل می تواند هر وقت بخواهد وکیل را عزل نماید مگر اینکه وکالت وکیل یا عدم عزل او در ضمن عقد لازمی شرط شده باشد و مستفاد از ماده 959 قانون مدنی، در وکالت سلب حق نمی شود بلکه اختیارات به دیگری تفویض می شود.
بنابراین اولا: مانع انجام مورد وکالت توسط خود موکل نمی باشد. ثانیا: گرچه می توان وکالت وکیل یا عدم عزل اورا ضمن عقد لازمی شرط نمود اما تعیین مدت یا شرط مذکور عقد جایز وکالت را به عقد لازم تبدیل نمی کند، زیرا وکالت عقد جایز است . حتی اگر شرط نماید بعد از فوت وکالت بلاعزل به قوت خود باقی باشد چون با طبیعت وکالت مغایر است برابر بند 3 ماده 678 قانون مدنی، وکالت بلاعزل با فوت یا جنون وکیل یا موکل مرتفع می شود و از این حیث تفاوتی بین وکالت مطلق باوکالت بلاعزل نیست.
البته نبایستی غافل شد، وکالتنامههای بلاعزل که امروزه در معاملات رواج دارد، وکالت صرف نیست؛ بلکه، از نظر طرفین و عرف، گاهی معامله تمام عیار تلقی میگردد و در کنار ماده 679 ق.م. قصد مشترک و هدف واقعی تنظیمکنندگان چنین وکالتنامههایی، انتقال مالکیت بوده که معمولاً با بیعنامهای عادی با مفاد ماده 10 ق.م. منطبق و همراه است.
در هر حال، اصولاً باید اعتقاد داشت که با وجود اینگونه وکالتنامهها، طبیعت وکالت کماکان باقی خواهد ماند و با فوت هر یک از طرفهای وکالت، عقد باطل میشود. معذلک، اگر موکل فوت کند، ورثه او قائممقام تعهدات مورث خود خواهند بود و حقی که در موضوع وکالت وجود داشته با فوت موکل از میان نمیرود و با اثبات آن، ورثه موکل باید حق را تأدیه کنند و از طرف دیگر، با فوت وکیل، این حق به ورثه او انتقال مییابد.
شرط بقای وکالت بعد از فوت موکل
در بخش قبل توضیح دادیم که وکالت عقد جایزی است، که اگر طرفین قرارداد می توانند آن را به صورت بلاعزل منعقد کنند. در وکالت بلاعزل، موکل حق عزل وکیل را از خود ساقط می کند که به موجب قانون می توان این موضوع را در ضمن عقد لازمی شرط کرد. در صورتی که شرط بقای وکالت بعد از فوت موکل در عقد وکالت گذاشته شود و بیان شود که وکالت پس از مرگ موکل نیز باقی بماند، این شرط مشروعیت نداشته، وکالت بلاعزل حتی با وجود این شرط، از بین می رود.
زیرا به موجب بند 3 ماده ماده 679 قانون مدنی، عقد وکالت به موت یا جنون وکیل یا موکل منفسخ شده و از بین می رود، بنابراین اگر شرط شود که وکالت بلاعزل، همچنان پس از مرگ موکل به قوت خود باقی بماند، چون خلاف قانون است، شرطی نامشروع محسوب شده و بر اساس بتد 3 ماده 232 قانون مدنی، شرط نامشروع، باطل است اما مفسد عقد نیست.
بنابراین، اگر افراد در معامله، وکالت را ضمن عقد لازمی شرط کنند تا بلاعزل باشد. مثلا خرید ملک یا ماشین به موجب عقد بیع به صورت وکالت بلاعزل. در این موارد وکالت بلاعزل همانطور که در مطالب فوق بیان کردیم باطل می شود و از بین می رود. ولی عقد بیع به قوت خود باقی است اگرچه وراث باید در دفترخانه حضور پیدا کرده و مبیع را به نام فروشنده نمایند و گرنه خریدار مجبور به طرح دعوا در مراجع قضایی می شود.
نحوه تعیین وکیل تام الاختیار بعد از فوت
از جمله سوالاتی که بیشتر مردم در حال مطرح کردن آن هستند، این است که آیا امکان دارد بعد از مرگ وکیل تام الاختیار تعیین کرد؟ یا به عبارتی دیگر بگوییم نحوه تعیین وکیل تام الاختیار بعد از فوت چگونه است؟
منظور از وکیل تام الاختیار بعد از فوت این میباشد که موکل در هنگام حیات خویش، وکیل تام الاختیاری را بهمنظور مدیریت کارهای خود منصوب نماید که حتی پس از فوت، این وکیل قادر باشد امور مربوط به موکل فوت شده را اجرا کند.
قانون کشور بهترین مبدا جهت مشخص شدن جواب این سوال است. در صورتیکه ما بخواهیم پاسخ این سوال را بدهیم، به موجب قوانین حاضر در کشور با چالشهای مهمی روبهرو خواهیم شد.
چون که میبایست بدانیم آیا در قوانین ایران برای شخص فوت شده حق داشتن وکیل وجود دارد یا خیر؟ و یا در صورتیکه بخواهیم به طور کلی بگوییم حقوق شخص فوت شده پس از مرگ چیست؟
ماده ۹۵۶ قانون مدنی در این خصوص اظهار داشته است که: «اهلیت برای دارا بودن حق با زنده متولد شدن انسان آغاز می شود و با مرگ وی به پایان می رسد».
به موجب قانون مذکور کلیه حقوق متوفی به غیر از حقوقی که مربوط به جسم و حرمت جسم وی میباشد، با فوت او به پایان خواهد رسید.
جهت رفع سوالات و مشکلات خود از سیستم پشتیبانی سایت استفاده نمایید .
دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.