گاهی قوای ذهنی و روانی انسان تحلیل میرود و نیاز به مراقبت و نگهداری پیدا میکند. قانونگذار در چنین مواردی برای اینکه شخص برخلاف مصلحت خود کاری انجام ندهد و اسیر فریب دیگران نشود اقداماتی انجام داده است.
از جمله اینکه صغیر سفیه و مجنون را از مداخله در اموال خود منع کرده است. تشخیص صغیر آسان است. هر کس به سن بلوغ نرسیده باشد صغیر محسوب میشود. اما برای شناخت مجنون و سفیه باید مفهوم این اصطلاحات را بدانیم.
محجور کیست؟
در قانون امور حسبی، برای افرادی که بواسطه ضعف قوای دماغی(قدرت تشخیص مسائل اقتصادی) قادر به تشخیص مصلحت خود نیستند تدابیری اندیشیده شده است که اولین مرحله آن صدور حکم حجر برای این افراد می باشد تا با این حکم مانع سوء استفاده افراد سودجو از شخص محجور شوند.
از طرفی قانون نسبت به این اشخاص محدویت های را نیز اعمال میکند تا جای که حتی به اشخاص محجور اجازه هیچ گونه تصرفی در امواشان را نمی دهدو علت این امر همانطور که گفته شد جلوگیری از سوء استفاده های احتمالی از شخص محجور می باشد.
طبق قانون ،دادگاه موظف است برای این اشخاص قیم تعیین نماید شخص قیم بر اعمال و معاملات محجور نظارت کرده تا ضرر و زیانی به وی وارد نگردد و یا اینکه مورد سو استفاده واقع نشود.
پس از تعیین قیم همه دارایی و اموال شخص محجور در اختیار قیم قرار می گیرد و او باید اموال و دارایی شخص محجور را مدیریت کند .قیم حق ندارد هیچ گونه دخل و تصرفی را که خلاف مصلحت محجور است در اموال و دارایی وی بنماید.
تفاوت سفیه و مجنون
سفیه: کسی که عقل معاش ندارد یعنی نمیتواند امور مالی خود را مثل یک انسان منطقی اداره کند سفیه است. چنین شخصی ممکن است از سایر جهتها مانند دیگران باشد و حتی از بعضی استعدادها برخوردار باشد که وی را منحصر به فرد کند اما چون نمیتواند اموال خود را بهدرستی مصرف کند مورد حمایت قانون است.
مجنون: مجنون یا دیوانه به کسی میگویند که عقل خود را بهکلی از دست داده است. البته جنون ممکن است ادواری باشد. یعنی شخصی تنها در برخی موارد دچار جنون شود. برای حمایت از این شخص در برابر تصمیمات نادرست قانونگذار او را از دخالت در امور مالی خود برحذر داشته است.
نحوه اثبات حجر اشخاص محجور چگونه است؟
یکی از بهترین و سریعترین راهها برای اثبات حجر اشخاص ،مراجعه به پزشکی قانونی و دریافت نامه پزشکی مبنی بر حجر شخص محجور است،که این نامه مورد تایید دادگاه بوده و نیاز به انجام تحقیقات و طی مراحل طولانی نمی باشد.
یکی دیگر از راههای اثبات حجر،استفاده از شهادت شهود، مبنی بر مشاهدات خود از رفتارهای شخص مجحور است که می تواند اماره ای بر تایید حجر شخص مذکور باشد.
نقش قیم در مصرف اموال
چنانکه گفته شد افراد فوق حق ندارند در امور مالی خود دخالت کنند اما به هر حال باید امور مالی آنها به نحوی اداره شود. اینجاست که پای ولی وصی و قیم به میان میآید. اگر کسی پدر یا مادر یا وصی داشته باشد وی اموال او را اداره خواهد کرد اما اگر هیچکدام از این افراد وجود نداشته باشند یا اینکه فردی بعد از اینکه بالغ عاقل و رشید شد دچار جنون شود نوبت به تعیین قیم میرسد. ممکن است برخی خانوادهها به نیت آبروداری یا به هر انگیزه دیگری برای تعیین قیم برای سفیه یا مجنون اقدام نکنند اما دردسرهای چنین اقدام محافظهکارانهای بیشتر از فواید آن خواهد بود. اقدام منطقی آن است که اگر در اطراف شما چنین اشخاصی بودند برای تعیین قیم برای آنها اقدام کنید.
در خصوص وظایف دادستان در تعیین قیم به ماده 1223 قانون مدنی هم نگاهی بیندازید جایی که قانونگذار میگوید: در مورد کسانی که دچار جنون هستند دادستان باید از طریق کارشناسی به بررسی موضوع بپردازد و نظر کارشناس را به اطلاع دادگاه برساند. در صورتی که جنون به اثبات برسد، دادستان به دادگاه رجوع میکند تا از طریق دادگاه قیمی برای اداره امور محجور تعیین شود. در مورد اشخاص غیررشید یا همان سفیهان هم دادستان وظیفه دارد که قبلا اطلاعات کافی در مورد سفاهت او بهدست بیاورد و در صورتی که سفاهت وی مسلم شد، در دادگاه اقامه دعوی کند و پس از صدور حکم عدم رشد برای نصب قیم به دادگاه رجوع کند.
روشهای تقاضای صدور حکم حجر
دو روش برای تقاضای صدور حکم حجر و نصب قیم وجود دارد. در روش اول دادستان نقش اصلی را برعهده دارد. به این صورت که دادستان بعد از بررسی موضوع اگر لازم بداند موضوع را برای تصمیمگیری به دادگاه ارجاع میدهد.
در روش دوم دادستان در ابتدای ماجرا نقشی بازی نمیکند بلکه متقاضی مستقیما به دادگاه خانواده میرود و از این دادگاه برای نصب قیم برای محجور تقاضا میکند. معمولا در حال حاضر شهروندان این راه را در پیش میگیرند.
تکالیف دادستانها در مورد اشخاص غیررشید
قانون مدنی تکالیفی را برای دادستان در نظر گرفته است. از جمله اینکه اگر دادستان از وجود شخصی که باید برای او قیم تعیین شود مطلع شود باید به دادگاه رجوع کند و اشخاصی را که برای قیمومت مناسب میداند به آن دادگاه معرفی کند.
بد نیست در خصوص وظایف دادستان در تعیین قیم به ماده 1223 قانون مدنی هم نگاهی بیندازید جایی که قانونگذار میگوید: در مورد کسانی که دچار جنون هستند دادستان باید از طریق کارشناسی به بررسی موضوع بپردازد و نظر کارشناس را به اطلاع دادگاه برساند.
در صورتی که جنون به اثبات برسد، دادستان به دادگاه رجوع میکند تا از طریق دادگاه قیمی برای اداره امور محجور تعیین شود. در مورد اشخاص غیررشید یا همان سفیهان هم دادستان وظیفه دارد که قبلا اطلاعات کافی در مورد سفاهت او بهدست بیاورد و در صورتی که سفاهت وی مسلم شد، در دادگاه اقامه دعوی کند و پس از صدور حکم عدم رشد برای نصب قیم به دادگاه رجوع کند. (بد نیست برای اطلاع بیشتر به ماده 1223 قانون مدنی(اصلاحی سال 1370) و ماده 59 قانون امور حبسی مصوب 1319 مراجعه کنید.)
به تازگی قانون حمایت از خانواده 1392 در این خصوص تصویب شده است و نگاهی به این قانون برای تعیین صلاحیت دادگاه خانواده مفید به نظر میرسد. در صورت نیاز به صدور حجر و تعیین قیم می توان گفت دادگاه خانواده برای صدور حكم حجر نیز صالح است. برای تعیین صلاحیت محلی دادگاه خانواده هم باید گفت دادگاهی صالح است كه اقامتگاه محجور در حوزه آن قرار گرفته باشد
جنون و سفاهت مانند سایر بیماریها ممکن است بهبود پیدا کند یا کاملا برطرف شود. به همین دلیل باید راه برای تجدیدنظر در این خصوص باز باشد. دادستان حق دارد که از دادگاه درخواست کند در مورد حجر تجدیدنظر کند یا به بررسی و تحقیق در خصوص از بین رفتن علت حجر بپردازد یا درخواست رفع حجر یا خروج از قیمومت کند.
مراجعه به دادگاه
راه دوم برای تعیین قیم که معمولا از سوی شهروندان طی میشود مراجعه به دادگاه است. بسیاری از مردم ترجیح میدهند برای اینکه حکم حجر کسی را بگیرند و برای او قیم تعیین کنند به دادگاه مراجعه کنند. اما باید کدام دادگاه را برای مراجعه انتخاب کنیم؟
نصب قیم و ناظر و ضم امین و عزل آنها که همه اقداماتی در رابطه با محجورانی مثل مجنون و سفیه هستند در صلاحیت دادگاه خانواده قرار گرفته است. به تازگی قانون حمایت از خانواده 1392 در این خصوص تصویب شده است و نگاهی به این قانون برای تعیین صلاحیت دادگاه خانواده مفید به نظر میرسد. در صورت نیاز به صدور حجر و تعیین قیم می توان گفت دادگاه خانواده برای صدور حكم حجر نیز صالح است.
برای تعیین صلاحیت محلی دادگاه خانواده هم باید گفت دادگاهی صالح است كه اقامتگاه محجور در حوزه آن قرار گرفته باشد.
بنابراین اگر شخصی مجنون شده است و در شهرستان اصفهان اقامت دارد ولی سایر اعضای خانواده او در شیراز هستند، باید درخواست خودشان را برای صدور حکم حجر و تعیین قیم به دادگاه خانواده در اصفهان بدهند.
وظیفه اداره و دادسرای سرپرستی چیست؟
در خصوص محجورین، اداره سرپرستی وظیفه نظارت، نصب قیم ،نصب امین ، تشکیل پرونده در خصوص محجورین،نظارت بر فروش اموال غیرمنقول بعهده دارد.
اداره سرپرستی موظف است بر اموال محجورین نظارت کند که حیف و میل نشود و حقوق وی تضییع نگردد.
در تهران، دادسرای ناحیه ۲۵ ( امور سرپرستی ) واقع دردر خیابان کریمخان زند – خیابان ایرانشهر شمالی – پلاک ۲۱۹ صالح امور محجورین می باشد.
مدارک مورد نیاز جهت تقاضای صدور حکم حجر چیست؟
۱-تصویر مصدق نظریه پزشک (اختیاری)
۲-به همراه داشتن کارت ملی جهت احراز هویت و کارت عابر بانک جهت پرداخت هزینه دادرسی الزامی میباشد
در صورت عدم وجود مدارک اختیاری فوق میتوانید یکی از موارد ذیل را ارائه نمایید:
۱-استعلام نظر پزشکی قانونی
۲-تحقیقات محلی
۳-شهادت شهود و مطلعین
۴-شماره پرونده استنادی
۵-سایر دلایل و مستندات
تقاضای صدور حکم حجر از شخصی که فوت شده
ممکن است شخصی که فوت کرده قبل از فوت،محجور بوده باشد و اقدام به انجام معاملاتی که به ضرر خود و وراثش بوده کرده است و ورثه ایشان از انجام چنین معاملاتی اطلاعی نداشته اند.
اگر وراث از انجام چنین معاملاتی بعد از فوت شخص محجور مطلع شوند، می توانند با ارائه اسناد و مدارک و شهودی، حجر متوفی را اثبات کرده و تقاضای ابطال معاملات صورت گرفته را بخواهند، که در این صورت تمام معاملات متوفی محجور قبل از فوتش هم باطل خواهد شد.
آثار صدور حکم حجر چیست؟
چنانچه حکم حجر صادر گردد، آثاری بر این حکم مترتب می گردد که بنوعی زندگی شخص محجور از منظر حقوقی دستخوش انسجام و نظارت قرار می گیرد.
۱-ممنوع شدن محجور از دخالت در امور مالی وجلوگیری از تعهدات مالی برای شخص محجور
۲-تعیین قیم برای شخص محجور جهت اداره امور مالی وی
۳-فروش اموال شخص محجور تنها با اجازه دادستان و توسط قیم به جهت مصلحت وی انجام خواهدشد.
نحوه اعتراض به حکم حجر چگونه است؟
در صورتی که فرد محجور با درمان و مراقبت و مصرف دارو درمان یابد و حجر وی پایان پذیرد می تواند نسبت به بطلان حکم حجر اقدام نماید.
در اینجا فرد بهبود یافته از حجر پس از صدور رای ،به دادگاه مراجعه کرده و اعتراض می کند و بهد از دریافت احضاریه و مراجعت به دادگاه با توجه به مندرجات پرونده ،وعلت حکم تقاضای تغییر نظر قاضی را می نماید.
در دادگاه تجدید نظر بعد از بررسی مدارک و گزارشات پزشکی قانونی ،یا دادگاه رای به ابطال رای می دهد یا آن را همچنان پابرجا می داند.
اگر نظر دادگاه مبنی بر ابطال حکم حجر بود اختیار اداره و نگه داری از اموال محجور از قیم سلب شده و به خود فرد باز می گردد.
نکته: مشاهده می گردد برخی از نزدیکان شخص محجور یا طلبکاران وی در صدد تقاضای اعلام حجر می یابند که انگیزه آنان ، بیش از آنکه اعلام حجر باشد، بدنبال تعیین مبداء زمانی حجر می باشد بدین نحو که از زمان مذکور، معاملات وی باطل گردد و در نتیجه معاملات سابق بر تاریخ مذکور صحیح تلقی گردد.
در این خصوص اشحاص ثالث می توانند با توسل به نهاد اعتراض ثالث، مبادرت به اعتراض نسبت به حکم حجر بنمایند.
این مقاله بر گررفته از سایت ها و کتب مختلف حقوقی است.
جهت رفع سوالات و مشکلات خود از سیستم پشتیبانی سایت استفاده نمایید .
دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.